برای مشاهده لیست علاقه مندی ها وارد شوید!
مشاهده محصولات فروشگاهسبد خرید شما خالی است.
دوست داشتم وقتی 10 سال بعد که از من میپرسند چه کردهام؟ بگویم مطالبی را به دو نفر آموزش دادم که از 102 نفر قبلی دریافت کرده بودم.
حامد طاهریان فارغ التحصیل رشته عمران سالهاست به عنوان پیمانکار و مدیر پروژه در حال فعالیت است. وی همزمان با فعالیتهای اجرایی از سال 1384 مشغول به تدریس آموختههای خود به علاقه مندان است. متره و صورت وضعیت ابنیه، متره راه، نقشه خوانی، برآورد مصالح، قراردادها و… بخشهایی است که طاهریان در طول سالهای گذشته در آن به دانش پژوهان تدریس داشته است.
وی در گفت و گو با روابط عمومی خانه عمران، از تجربه تدریس، ویژگیهای یک مدرس خوب و تأثیر تدریس بر زندگی شخصیاش سخن گفته است.
این مسئله ریشه در فرهنگ انتخاب رشته در دانشگاه دارد. بعضی مواقع در زمان انتخاب رشته دست افراد بسته است و فرد خودش انتخاب رشته نکرده بلکه خانواده برایش رشته مورد نظر را انتخاب کردهاند و دانشجو با ورود به دانشگاه متوجه میشود این رشته همان چیزی نیست که میخواسته ولی در شرایطی مجبور به ادامه تحصیل میشود و بعد هم از دانشگاه فارغ التحصیل میشود.
در مواردی هم بستر برای عدهای از دانشجویان فراهم نیست که در رشته دلخواه خود جذب شوند زیرا آن رشته تعداد بسیار محدودی دانشجو میپذیرد و دانشجو مجبور است در رشتهای به جز آنچه مورد علاقهاش است تحصیل کند. در نتیجه چنین افرادی مشخصاً برای ورود به بازار کار حوزه ساختمان و عمران نیاز به بازآموزی و یا حتی آموزش جدید دارند تا مهیای ورود به بازار کار شوند. درباره این گروه از افراد کار بسیار سخت است زیرا آنها اطلاعاتی دارند که گاهی میتواند با اطلاعات جدید تداخل پیدا کرده و امر آموزش را مشکل کند.
من با این حرف مخالفم.
من این حرف را قبول ندارم. البته کاری به شرایط جاری در برخی حوزهها ندارم و بسیاری از این مسائل میتواند غلط باشد. ممکن است شما الان کتابی با موضوع وکالت بخرید و پشت جلد آن ذکر شده باشد: «وکیل خود باشید» اما این حرف درست نیست. رشته عمران هم اینگونه است. در دورهای اجازه دادند هر فردی وارد کار ساخت و ساز شود و همین مسئله فضایی را فراهم کرد که یک فرد به عنوان سرمایه گذار بتواند به خودش اجازه دهد به صِرف تأمین هزینههای ساخت و ساز، در این حوزه صاحب نظر شود. البته میتوان یک دسته بندی انجام داد و به گروهی از افراد اجازه داد تا وارد بخش اجرا شوند و با داشتن مدرک کارشناسی بتوانند در این حوزه فعالیت کنند اما در مبحثی مانند طراحی افراد حداقل باید تا مقطع فوق لیسانس تحصیل کرده باشند تا به لحاظ علمی توان این کار را داشته باشند.
بله. این افراد به صورت تجربی کارهایی انجام دادهاند که حاصل آن از فارغ التحصیل های دانشگاهی ما خیلی بهتر است اما برای فعالیت در بخش عمرانی در این دوره و زمانه، یک پایه علمی نیاز است و باید فرد یک علم بنیادی داشته باشد تا بتواند در این حوزه رشد کند.
حوزه عمران در حال حاضر خیلی وسیع است. راه سازی، ساخت ابنیه، ساخت خانه یا بیمارستان و…. گرایشهای مختلف و مرتبط با این حوزه است که هرکدام پیچیدگیهای خاص خود را دارد. شما در ساخت یک بنای مسکونی با 70 تا 80 درصد مشاغل ارتباط دارید که این امتیاز عمران است. افرادی که در شکل گیری یک بنای مسکونی در کنار شما قرار میگیرند بسیار متنوع هستند و دانش این افراد هم فرق میکند. خیلی از شاغلان این مشاغل الزامی برای تحصیلات آکادمیک ندارد و تجربه حرف اول را در حرفه آنها می زند. مثلاً فردی که کابینت برای شما میسازد باید تجربه و نبوغ داشته باشد نه تحصیلات دانشگاهی! البته خدا هم نبوغ را به هر کسی نمیدهد.
اینترنت فیلتر ندارد و همین نکته بزرگترین ضعف آن است البته منظور از فیلترینگ، آنچه که باعث حذف محتوای نامناسب از اینترنت میشود نیست بلکه به معنای پالایش و دسته بندی محتوای ارائه شده است. شما وقتی عبارت بتن را در فضای مجازی جست و جو میکنید، حجم زیادی مطلب درباره بتن برای شما میآید که دسته بندی نشده است و گاه مباحثی که باید در پایان بیاموزید، در فضای مجازی در ابتدا عرضه میشود. اما وقتی قرار است فردی مبحث بتن را به شما تدریس کند، میداند از کجا آغاز کند و چطور پله پله مباحث را به شما منتقل کند تا آموزش ارائه شده اثر بخش باشد. شاید مطلبی در فضای مجازی در همین بحث بتن در ابتدا عرضه شود اما جای عرضه آن در آموزش این مبحث در پایان باشد.
اینترنت فیلتر ندارد و همین نکته بزرگترین ضعف آن است البته منظور از فیلترینگ، آنچه که باعث حذف محتوای نامناسب از اینترنت میشود نیست بلکه به معنای پالایش و دسته بندی محتوای ارائه شده است.
حامد طاهریان
در ابتدای مسیر تدریس خواستم خودم را محک بزنم و ببینم میتوانم در این حوزه به موفقیت دست پیدا کنم یا نه. البته اینکه توانستهام یا نه را دانشجویان و اطرافیان باید بگویند. هدف من این بود که میخواستم آنچه که می دانم را به دیگران بیاموزم. به نظرم هر فردی در جامعه باید اثری از خودش به جا بگذارد. خیلیها به این دنیا آمدهاند و رفتهاند اما شما سعدی را از قرن هفتم میشناسید چون دانش و اندیشه خود را ثبت کرد. به همان ترتیب ویکتور هوگو و داستایوفسکی را به همین دلیل میشناسید چون چیزی را در دنیا برای ما به یادگار گذاشتند. حتی برخی شخصیتها اثر بدی از خودبه یادگار میگذارند اما بهرحال چیزی به یادگار میگذارند! پس وقتی وارد فضای تدریس میشوید هدفی باید داشته باشید که این هدف میتواند اثرگذاری بر جامعه باشد. من هم در حوزه تدریس خواستم چند کلمهای که خودم یاد گرفتم را به دیگران انتقال بدهم و همچنان روی این مسیر هستم و برایم مهم است که اثر بخشی داشته باشم.
یادم است که با حدود هشت نفر اولین کلاسم را شروع کردم.
البته بسته به موضوع کلاس تفاوت داشت. مثلاً در کلاس نقشه خوانی با حداقل 12 نفر دانشجو کلاسهایم را آغاز میکردم. در مبحثی مانند متره آخرین دوره هشت نفر دانشجوی ثابت داشتم. در دورههایی با 20 تا 30 نفر کلاسهایم را آغاز کردهام که البته تا پایان دوره ریزش مختصری داشته است.
البته بسته به موضوع کلاس تفاوت داشت. مثلاً در کلاس نقشه خوانی با حداقل 12 نفر دانشجو کلاسهایم را آغاز میکردم. در مبحثی مانند متره آخرین دوره هشت نفر دانشجوی ثابت داشتم. در دورههایی با 20 تا 30 نفر کلاسهایم را آغاز کردهام که البته تا پایان دوره ریزش مختصری داشته است.
نه. هر دو را به موازات هم ادامه دادهام.
من همیشه از کار اجرایی به سراغ تدریس میآمدم تا خستگی کار اجرایی در برود. کارگاه و فضای کار اجرایی محیطی است که چالشهای مختلفی در آن رخ میدهد، از گفتمان تا جدل گرفته تا بحثهای بسیار جدی و تُند. ا زمانی که از کارگاه به محیط آموزشی میآیم، کلاً فضای مشتریان و مخاطبان عوض میشود و این مسئله آرامش فراوانی در من ایجاد میکرده و همچنان میکند.
خیر. به هیچ وجه. فقط این تفاوت محیط برایم جذاب است.
باعث شده صبرم زیاد شود. بخصوص تدریس در خانه عمران که تفاوت زیادی با تدریس در جاهای دیگر دارد. در خانه عمران در سر یک کلاس طیف وسیعی از افراد حضور دارند. از افراد تازه فارغ التحصیل شده تا فردی که پنج یا ده سال قبل فارغ التحصل شده است. حالا در این میان ناگهان سوالی از مدرس میپرسند که باید با حوصله جوابشان را داد و جوری پاسخ داد که برای همه کلاس قابل فهم و درک باشد.
تدریس البته یک بدی هم برای من داشته و مرا پُرحرف کرده است!
قطعاً چند عامل وجود داشته است. اول محیط. دوم همکاران. سوم افرادی که به کلاس میآیند و به شما انرژی میدهند. در کلاسهای خانه عمران افرادی که از نظر سنی با هم فاصله داریم، گاهی در کلاس دیدگاههای جدیدی را بازگو میکنند که بسیار مؤثر است. کلاسهای من محدود به خود کلاس نیست و دیدگاههای مختلفی در آن طرح میشود. مثلاً فردی با 8 سال اختلاف سنی نسبت به من، دیدگاه جدیدی نسبت به جامعه دارد که طرح آن در کلاس باعث ایجاد نگرش تازهای در من میشود.
در مجموع محیط، دوستان و همکاران از دلایلی است که باعث شده من همچنان در این موسسه بمانم و افتخار همکاری با موسسه تداوم داشته باشد.
دوستانی که در محضرشان بودم مرا به تدریس تشویق کردند. کلاسی با نام متره و صورت وضعیت داشتم که باعث شد با تشویق ایشان به تدریس علاقه مند شوم.
بله. خیلی از افراد را میشناسم.
در درجه اول ترس و در درجه بعدی نداشتن قدرت بیان. دوستی داشتم که در زمان دبیرستان همکلاس بودیم. اطلاعات خیلی وسیعی داشت و به سادگی فرمولها را حل میکرد اما توانایی تدریس آنچه که میدانست به دیگران را نداشت. برخی افراد با وجود دانش بالا حوصله ندارند و از سؤال اول به دوم کلافه میشوند. برخی افراد وارد تدریس میشوند و علاقه هم دارند اما قدرت بیان خوبی ندارند و شیوه و نحوه انتقال مطالب آنها ضعف دارد. گاهی هم افرادی که مخاطب مدرس هستند، بازخورد بدی به استاد میدهند و باعث بی علاقگی او به تدریس میشوند.
من شاید پُر رو بودم! چون هدفی را در ذهن داشتم و دارم که همان اثرگذاری است و به همین دلیل ایستادم. دوست داشتم وقتی 10 سال بعد که از من میپرسند چه کردهام؟ بگویم مطالبی را به دو نفر آموزش دادم که از 102 نفر قبلی دریافت کرده بودم.
بستگی دارد بخواهد چه مبحثی را تدریس کند.
تدریس طیف وسیعی از اطلاعات میخواهد بخصوص امروز که دسترسی به اطلاعات بسیار راحت شده و کافی است شما یک جا اشتباه کنید تا مخاطب شما سریع آن را بولد کند. البته اطلاعات همانطور که گفتم چون فیلتر نمیشود، دسترسی آزادانه به آن گاهی برای علاقه مندان ضرر هم دارد چون ممکن است آنها را گمراه کند. همچنین تدریس نیازمند مدیریت خاصی است که فرد باید داشته باشد اما حوصله و صبر مهم است و اگر صبر نباشد ورود به این حوزه هم ضربه به خود مدرس می زند و هم به کسانی که از او آموزش میبینند.
موسسه سختتر است چون فردی مقابل شما مینشیند که فارغ التحصیل خود دانشگاه است. گاهی فارغ التحصیل با تجربه مینشیند و این مسئله تدریس را سخت میکند. من دورهای داشتم که فردی سر کلاسم بود که آخر دوره گفت استاد دانشگاه است. میخواست مطلبی را بداند تا در فرایند آموزش دانشگاه به کار بگیرد و آمده بود به کلاسهای خانه عمران. به اعتقاد من این کلاسها سختتر از دانشگاه است
در دانشگاه لوح دانشجو صاف است اما اینجا لوحی هست که در آن چیزهایی نوشته شده و همین آموزش را سخت میکند.
واژه مهندس سنگین است و شاید جالب نباشد. برخی مهندسان عظمت را تداعی میکنند و من خجالت میکشم بگویم مهندس هستم. گاهی هم افرادی هستند که تناسبی با عبارت مهندس ندارند. من خود را مهندس عمران معرفی میکنم که در زمینه رشته خودم تدریس میکنم.
جملهای هست که میگوید اگر بخشی از مطلب را می دانی و میخواهی کامل بدانی، آن را تدریس کن. اگر مطلبی را نمیدانی و میخواهی کامل بدانی کتاب بنویس!
من سعی کردم بخشی از شغلم را از روابط خانوادگی و دوستی جدا کنم. گاهی در جمع خانوادگی وقتی برادرم سوالی از من میپرسد و پاسخی به او نمیدهم، برادرم از من ایراد میگیرد که اگر سر کلاست بودیم این مطلب را میگفتی اما الان نمیگویی!
بله قطعاً. اگر راضی نبودم در این شغل نبودم
این مسئله شخصی است و نمیگویم.
دفتر رشدمان خارج از محدوده طرح ترافیک و در مجاورت پارکینگ عمومی و ایستگاه مترو مفتح با دسترسی های گسترده